سلام آقا
منم گدا
همون که هیچ کی رو نداشت
همون که شب تا صبح شو... رو گناها قدم می ذاشت
همون که یک روز توبه کرد
اشک ندامت سیره کرد
گریه می کرد می گفت .....آقا
می گفت که این روزا ......بیا
یه روز تو جاده گم شدم
اسیر نفس خود شدم
هنوز تو باورم نبود
منم تو دره پرت شدم
امون ز گریه ام نبود
پای دلم شکسته بود
صدای فریاد دلم
از این زمین پر بسته بود
یه شب به خوابم اومدی
کنار قلبم اومدی
قلب منو گرفتی و
رفتی.... دیگه نیومدی
یادت اومد من کی بودم
همون که دستاش خالی بود
گریه می کرد ....بیا ......بمون
می گفت که دستم رو بگیر
من گم شدم .....بیا ......ببین
بیا ببین ابری شده
دلا مثل سنگی شده
به کی بگم هفت آسمون
روی زمین رنگی شده
بیا ببین بی جاده ایم
از انتهامون غافلیم
برگهای باد خزونو
گلهای در بهار دیدیم
بیا ببین چه رنگیه
قناری تو کوچمون
بلبل باغ سر نوشت
غصه می خوره برامون
آقای من ...چه غافلم
تو ...اینارو خوب می دونی
دلت شکسته می دونم
درد و دلامو ....می دونی
امید وارم که زود بیای
دست همه رو بگیری
در آخر نامه ی من
غفلت رو از ما بگیری
نیکادل
پی نوشت 1: شهادت اما م هادی (ع) را به شما دوستان و و شیعیان عزیز تسلیت عرض میکنم
پی نوشت 2 : دلم خیلی گرفته
پی نوشت 3: امشب لیله الرغائبه امید وارم به آرزو های قشنگتون برسید
پی نوشت 4: کسی اگر نداند خدا که می داند ....فقط معطل مایی اگر نمی آیی (گریه)